آهنربای نئودایمیوم انگشت قطع می کند

magnet-finger.jpg

چیزی که به آن نگاه می کنید باقیماندهای ناخن فردی است که انگشتش بین دو آهنربا از نوع نئودایمیوم گیر کرده و قطع شده است.

 

نوک انگشت اشاره دست راست آقای «دیرک» بر اثر یک حادثه بین این دو آهنربا گیر کرد. در پی آن، بند انتهایی انگشت این فرد به شدت آسیب دید و برای ترمیم ضایعه، وی به مدت یک ونیم ساعت تحت عمل جراحی بود.

 

هنگام بروز این حادثه این دو آهنربا پنجاه سانتیمتر با هم فاصله داشتند اما ناگهان تصمیم گرفتند که به طرف همدیگر پرواز کنند. متاسفانه انگشت آقای «دیرک» هم در مسیر پرواز آنها قرار داشت.

 

آهنرباهای Neodymium نوع کمیابی از آهنربا هستند که جزو پر قدرت ترین آهن رباهای جهان محسوب می شوند. قدرت ربایش این آهن ربا ها با معیاری تعیین می شود که بین N24 تا N55 قرار دارد. آهنرباهایی که آقای «دیرک» را دچار حادثه کرده جزو قدرت ربایش N45 محسوب می شده است. این آهنرباها بسیار خطرناک هستند و در واقع «دیرک» خوش شانس بوده که کل دستش را از دست نداده است.

 

برای آگاهی دیگران از خطرات این آهنربا، آقای دیرک تصاویر متعددی از انگشت خود تهیه کرده و در اینترنت قرار داده تا درس عبرتی باشد برای دیگران. من که به این آهنربا علاقمند شدم.

 

ماجرای آقای دیرک هشدار: تصاویر ممکن است برای بعضی افراد ناراحت کننده باشد.

finger-x-ray.jpg


منبع : http://ep30lon.blogfa.com

يك راه ساده براي شناسايي عينك پلاريزه

با عينك‌هاي پلاريزه احتمالا آشنا هستيد. اين عينك‌ها براي حذف برخي نورهاي مزاحم (مثل نور بازتابي از شيشه يك ويترين يا انعكاس نور خورشيد از برف) مفيد هستند. صافي‌هاي پلاريزه نيز كه در عكاسي استفاده مي‌شود  عملكرد مشابهي دارند.
براي درك سازوكار صافي‌هاي پلاريزه مي‌توان مثال مكانيكي مشابه آن را بررسي كرد. فرض كنيد كه ريسماني در دست داريم و موج‌هاي دلخواهي در آن ايجاد مي‌كنيم. ريسمان به يك حلقه كه مي‌تواند آزادانه داخل يك ميله حركت كند متصل است و  يك ريسمان ديگر هم به اين حلقه اتصال دارد.
موج‌هايي كه در ريسمان اول منتشر مي‌شوند به حلقه مي‌رسند و آن را به حركت در مي‌آورند. اما اين حركت به دليل وجود ميله مقيد است كه فقط در يك راستا صورت بگيرد. بنابراين ريسمان دوم كه حركاتش وابسته به حركات حلقه است، فقط در راستاي مذكور مي‌تواند جابجا شود و موجي كه در آن ايجاد مي‌شود اصطلاحاً پلاريزه شده است.
ديديم كه حلقه و ميله به صورت يك صافي عمل كردند و امواجي كه دامنه‌شان در راستاي عمود بر ميله بود را حذف كردند. بنابراين  موج ساده‌اي كه دامنه‌اش فقط عمود بر ميله باشد نمي‌تواند از حلقه عبور كند و تمام انرژي موج مستهلك مي‌شود يا بازتاب پيدا مي‌كند.

پلاريزاسيون

صافي‌هاي پلاريزه نوري هم چنين عملكردي دارند: اگر  دامنه‌ نوري عمود بر راستاي تعريف شده صافي (راستاي پلاريزاسيون) باشد نمي‌تواند از آن عبور كند.
خوب... قسمت تئوري بالا تقريبا توي همه كتاب‌هاي فيزيك هست! اما بازي‌هاي جالبي مي‌توان با صافي‌هاي پلاريزه انجام داد. مثلا اگر شما يك عينك پلاريزه را مقابل يك نمايشگر LCD بگيريد و آن را بچرخانيد، در يك زاويه خاص هيچ نوري از عينك عبور نمي‌كند و عينك به صورت يك جسم كدر عمل مي‌كند.
علت اين مساله اين است كه خود نور حاصل از نمايشگرهاي LCD پلاريزه است. يعني دامنه امواج آنها داراي راستاي مشخص و ثابتي است. با چرخاندن عينك به زاويه‌اي مي‌رسيم كه راستاي دامنه نور نمايشگر بر راستاي پلاريزاسيون عينك عمود مي‌شود و بنابراين هيچ نوري نمي‌تواند از آن عبور كند.

عينك پلاريزه در مقابل صفحه نمابش


آزمايش جالب ديگري كه مي‌توان انجام داد، قرار دادن دو صافي پشت سر هم است. در اين حالت اگر صافي‌ها را نسبت به هم بچرخانيم، به زاويه‌اي مي‌رسيم كه «هيچ» نوري از ميان آنها عبور نمي‌كند. در اين حالت راستاي پلاريزاسيون دو صافي بر هم عمود شده است.
اگر خواستيد عينك آفتابي بخريد، دو روش فوق روش‌هاي ساده و مطمئني براي شناسايي عينك‌هاي پلاريزه هستند.

منبع : http://ep30lon.blogfa.com/post-45.aspx


معمای قطبیدگی ابرهای تندری(ترجمه سعید بخشی)

الف-فرضیه هایی که وجود یخ رالازم می دانند:اغلب هواشناسان معتقدند که وجود یخ یک عامل ضروری است.زیرا معمولاً آذرخش فقط هنگامی اتفاق می افتد که در قسمت های بالایی ابرهای تندری یخ تشکیل شود.

آزمایش نشان می دهدوقتی محلول رقیق آب یخ می زند،یخ بار منفی به دست می آوردولی اب دارای بار مثبت می شود.اگر بعد از این که یخ زدن شروع شد جریان هوای بالا رو قطرات کوچک آب را از ذرات یخ جدا کند،قطرات آب در قسمت بالایی ابر جمع می شوند وذرات بزرگتر یخ به پایین ابر سقوط می کنند.از طرف دیگر آزمایش نشان میدهد قطرات بزرگ آب -که سرعت سقوط آن ها بیشتر است-به طور منفی وقطرات بزرگ آب-که به آرامی سقوط می کنند- به طور مثبت باردارمی شوند.بنابراین قطبیدگی در ابرهای تندری ممکن است مربوط به سرعت سقوط قطرات آب باران باشد.

بار منفی موجود در قسمت پایین ابر به زمین بار مثبت القاء می کند؛مانندآنچه که در صفحه ی دوم یک خازن بزرگ اتفاق می افتد.هنگامی که پتانسیل الکتریکی بین دو ابر یا بین ابر وزمین به اندازه ی کافی زیاد شد(حدود  10000ولت)هوا در طول یک مسیر باریک یونیزه می شودوآذرخش به وجود می آید.برخی از هواشناسان معتقدند به این طریق بار منفی به زمین منتقل می شودوبار کلی منفی سطح زمین حفظ می شود.

ب-فرضیه هایی که وجود یخ رالازم نمی دانند: نظریه های جدید فرض می کنند که پتانسیل الکتریکی بین یونسفر (قسمتی از تروموسفر وبالا ترین بخش اتمسفر)وزمین قطبیدگی ابرهای تندری را آغاز می کنند.برطبق این نظریه جریان بالا روی هوای گرم میان ابرهای تندری ذرات باردارمثبت را با خودش به طرف بالا حمل می کند.این ذرات در بالای ابر انباشته می شوندوبار منفی را از یونسفر جذب می کنند.بارهای منفی نیز به وسیله ی جریان هوای قوی پایین روی اطراف ابر به پایین ابر آورده می شوند. شاید 90 درصد ازتخلیه های الکتریکی از ابر به زمین در آذرخش بار های منفی باشند.به ندرت ممکن است بار مثبت از زمین به سمت ابر حرکت کند، به ویژه نوک قله ی کوه ها واجسام بلند مانند دکل های رادیویی.